بهار تاج سر سال است.
همیشه راهی هست.
بیرون ایینه درون است.
یلدا سفیر زمستان است.
هر پا به سن گذاشته ای بازیگر نیست.
عقربه ها می دوند به ساعت برسند.
بعد از فروغ
چشمان شعر
کم فروغ شد.
بافنده زیر و رو می کشد.
روز دروازه شب است.
عزراییل با زندگی نمی سازد.